سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دنیا پس از سرکشى روى به ما نهد ، چون ماده شتر بدخو که به بچه خود مهربان بود ، سپس این آیه را خواند « و مى‏خواهیم بر آنان که مردم ناتوانشان شمرده‏اند منّت نهیم و آنان را امامان و وارثان گردانیم . » [نهج البلاغه]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ
گفت‌وگوی مهندس و خانم مهندس

علی اکبر بهشتی

خانم مهندس: از دست تو مرد!

مهندس: باز چی شده؟

خانم مهندس: کل خونه رو «چیز» برداشته.

مهندس: مگه حالا چی شده؟

خانم مهندس: خب کمتر بکش.

مهندس: چاردیواری اختیاری.

خانم مهندس: از خونه پرتت کردم بیرون، اون وقت می‌فهمی.

مهندس: بیرون می‌رم، مردم، اونجور می‌کنن، اینجام که تو میای روی مخ آدم.

خانم مهندس: الان سی‌دی ترک این زهر ماریا اومده، 2بار نگاه کنی، یه روزه ترک می‌کنی.

مهندس: من که نمی‌کشم.

خانم مهندس: بالاخره که مصرف می‌کنی.

مهندس: این به تو چی کار داره؟

خانم مهندس: هرچی استکان، نعلبکی بود، گند زدی رفته. هی بشور، بساب، بشور، بساب.

مهندس: زن! اینقدر به ما گیر نده.

خانم مهندس: نکش، منم گیر ندم.

مهندس: می‌رم رسماً معتاد می‌شم‌ها!

خانم مهندس: مگه الان نیستی؟ اعتیاد از کی تا حالا رسمی و غیر رسمی داره؟

مهندس: همواره به اینجانب و دوستان گفته می‌شد که اگر شما کم مصرف کنید، غیررسمی حساب می‌شه.

خانم مهندس: از این به بعد هرجا که گند زدی، خودت باید پاک کنی‌ها.

مهندس: حالا که نه من بیانیه می‌دم، نه شیخ، نه اوس ممد، با این وصف از معتادان خداجو یک شبکه وسیع اجتماعی و مدنی تشکیل نده. در حالی که نه چیزنامه موثقی داشتند، نه از صدا و سیما به عنوان رسانه ملی و بی‌طرف و منصف عاقل بهره می‌بردند.

خانم مهندس: چرا چرت و پرت می‌گی؟

مهندس: مشاهده بلوتوث تکان‌دهنده از مصرف بلعم باعورا نشان می‌دهد که اگر پلک زدن و مصرف حداقلی به سمت اعتیاد حداکثری کشانده می‌شود، ناشی از به دور انداختن این زهر ماری‌های بی‌گناه است.

خانم مهندس: داری با من صحبت می‌کنی یا بیانیه شماره 18 رو می‌نویسی؟

مهندس: گیرم که چند روز با مخفی کردن قرص‌ها، بستن کمد، تهدید به ظرف شستن، مصرف من کمتر شد، تغییر رویه من در آینده به سمت اعتیاد رسمی را چگونه حل می‌کنید؟ تخریب مواد را چگونه جبران می‌کنید؟ نگاه ملامت‌آمیز و متعجب و چیز در هوای جهانیان از این همه خشونت یک زن به شوهرش را که گاهی یک پکی می‌زند و گاهی تک و توک می‌اندازد بالا، چگونه تغییر می‌دهید؟

خانم مهندس: بعد 22 بهمن، پاک خل شدی، مرد!

مهندس: بنده به صراحت و روشنی می‌گویم فرمان تحریم تنباکو و زندانی کردن معتادان اعم از رسمی و غیررسمی، مشکلی را حل نخواهد کرد. سخنان روز چهاشنبه شما در «پذیرایی»، و قایم کردن زهر‌ماری‌ها، نتایج هر نوع اقدام تروریستی را مستقیماً به سمت کانون چیز نشانه خواهد رفت و گره مشکل مواد چسبیده به نعلبکی را ناگشودنی خواهد کرد. گوساله بزغاله خواندن بخش عظیمی از معتادان غیررسمی و مباح کردن سرقت قرص از داخل جوراب من در چمدان، فاجعه‌ای است که هم‌اکنون توسط فامیل شما و شخص خود سرکار عالی رخ داده است. این چه سخنانی است که از تریبون تلفن، فک و فامیلت را به جنگ با من دعوت می‌کنی و یک عده را حزب‌الاعتیاد و یک عده را حزب‌الچیز؟! در یک SMS کوتاه بارها اعلام می‌کنید که مهندس، توجه کنید، زهرماری‌های تو، ترکیب خانه را به‌هم‌زده است؟ آیا این سخنان، دعوت اقوامت به جنگ و شورش داخلی نیست؟

خانم مهندس: مهندس! من به فکر سلامتی خودت هستم؛ خب، پسته بذار تو جیبت، پسته بخور.

مهندس: بارها گفته‌ام که من، فریب این صحنه‌آرایی‌های خطرناک را نخواهم خورد.

خانم مهندس: پس می‌خوای بخوری از خانه برو بیرون.

مهندس: من لازم می‌دانم قبل از آنکه راه خروج از این خانه را مطرح سازم، بر اصل بودن جنس این مواد تاکید کرده، اعلام ‌دارم، ما مصرف‌کنندگان آن زهرماری‌هایی هستیم که در قلمرو نعلبکی، حتی‌المقدور نچسبد. ما پیرو تفسیری آسان از مصرف هستیم که حتی‌المقدور آدم را در چارچوب همین قانون اساسی بسازد. ما نه آمریکایی هستیم و نه انگلیسی اما لامصب، زهرماری‌هایی که از کشور دوست و برادر افغانستان می‌آید، مزه دیگری دارد.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/12/6:: 9:0 عصر     |     () نظر